امروز کتاب فال حافظو باز کردم و این غزل اومد:
شراب تلخ میخواهم که مرد افگن بود زورش.....مگر یکدم بیاسایم ز دنیا و شرو شورش
.....
پیش خودم گفتم:این حافظ که در اون زمان دور از تکنولوژی الآن زندگی میکرده از دنیا و زندگی خسته بوده چه برسه به مای بخت برگشته که در این دوره و زمونه پر سرو صدا و استرس زندگی میکنیم
بعد گفتم:نه بابا عرفا و شعرا هنوز هم متوجه زیر و زبر اشعار لسان الغیب-منظورم حافظه-نشده اند من نوعی که جای خود دارم....
اما از این موضوع هم غافل نبودم که جناب حافظ عاشق هم بوده.....عاشق کی؟خدا میدونه...اما خیلی ها-از جمله خودم-اعتقاد سخت دارن که عاشق خدا بوده و این امر قاطع هست که ایشون حافظ کل قرآن و تمامی اشعارش رنگ و بویی از قرآن داره....
خلاصه نمونه بارز عشق در دنیا حافظه گرچه معاصرین ما ادعای عشق دارن و فرنگی ها هم یک روز برای عشق در نظر گرفتن که اسمشو گذاشتن ((ولنتاین))_که همتون یک سال آزگار منتظر این روزید تا به اصطلاح عشقتون یه مجسمه لاو بدین-واین روزو به فال نیک میگیرن و این روزو با عشقشون حال میکنن.....
خلاصه بیخیال فال شدم و اومدم که این مطالبو در اختیارتون بذارم و بگم منو و حافظو و.....رو بیخیال شیدو ولنتاینو بچسبییییییییییییید.....
سعی کنید خوش بگذره
|